افسانه چاه چهل دخترون

افسانه چاه چهل دخترون

چاهی که جاجت روا می‌کند

روایت چاه چهل دختران که از کاتب و مورخان قرن نهم یزد نقل شده، داستانی غم‌انگیز و پر از فداکاری از زمان فتنه و هجوم لشکر دشمن به روستای فهرج است. در آن زمان، زنان و کودکان با وحشت از نزدیک شدن لشکر دشمن، خود را به همراه فرزندانشان به چاهی پر از آب در کنار زمین‌های کشاورزی انداختند تا اسیر و گرفتار نشوند. از جمله این زنان، رقیه بنت نوفل، که حرم حویطب بن هانی بود، به همراه دیگر صحابه زنان و دختران، به چاه خانه پناه بردند. در آن هنگام، مردی شجاع به نام وحشی در برابر لشکر دشمن مقاومت مردانه‌ای کرد اما در طلوع آفتاب به شهادت رسید و محل دفنش امروز زیارتگاه است.

با پیش رفتن دشمن، رقیه و دختران و زنان دیگر خود را به درون چاه انداختند. به حمد خدا، چاه در زیر آن‌ها خشک شد و عمقش از ۱۲ ارش به ۵۰ ارش رسید. وقتی دشمن به داخل چاه رفت، هیچ اثری از زنان نیافت و فرمانده دشمن که قصد ورود داشت دچار نابینایی شد. از آن روز، این چاه به نام "چاه چهل دختران" معروف شد. مردم محل به زیارت این مکان می‌روند، چوبی در آتش می‌سوزانند و حاجات‌شان را طلب می‌کنند. برخی باور دارند اگر سنگی در چاه بیندازند و صدای غریدن آب بشنوند، حاجت روا خواهند شد. البته علمای محل این عمل را ناپسند می‌دانند. در روایت‌های محلی، گفته می‌شود بارها حضرت خضر علیه‌السلام در این مکان دیده شده و این چاه مکان مقدسی است که به "میعادگاه چهل تن" معروف است. 

ثبت نظر