توضیحات

حیاط اول با یک حوض مرکزی کوچک‌تر از حیاط دوم است و دو باغچه و اتاق‌های متصل به آن فضایی دلنشین و سرسبز ایجاد کرده‌اند. اتاق‌های ضلع شرقی به کمک راهرویی به حیاط دوم راه دارند. دیوار ضلع جنوبی با گچ‌بری‌های ساده تزئین شده و درهای چوبی سنتی به زیبایی فضا افزوده‌اند. این خانه پس از مرمت‌های متعدد، در سال ۱۳۹۱ با شماره ۳۰۸۴۰ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.

میرزا محمد متخلص به فرخی، شاعر آزادی‌خواه یزدی، صاحب این خانه بود که در سال ۱۲۲۹ هـ.ش به دنیا آمد. او شاعر انقلابی بود که به دلیل اشعار سیاسی‌اش تحت فشار قرار گرفت و سرانجام در سال ۱۳۱۸ هـ.ش به دستور رضاشاه در زندان کشته شد.

این خانه هم اکنون به موزه تبدیل شده و مکانی برای معرفی زندگی و آثار این شاعر برجسته یزد است.خانه فرخی یزدی، ساخته شده در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی، یکی از آثار مهم معماری دوره اسلامی در یزد است. این خانه دارای دو ورودی از شمال و غرب، دو حیاط مرکزی، اتاق‌های متعدد در اطراف حیاط و زیرزمینی وسیع است که کف آن نیز فضای زیرزمین را تشکیل می‌دهد. حیاط اول کوچکتر بوده و دارای حوض مرکزی است، و به وسیله دو اتاق کوچک و بزرگ با حیاط دوم ارتباط دارد. دیوار ضلع جنوبی تزیینات گچبری مختصری دارد و درهای چوبی سنتی در مرمت‌های اخیر بازسازی شده‌اند. خانه پس از مرمت در سال ۱۳۹۱ با شماره ۳۰۸۴۰ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.

صاحب خانه، میرزا محمد متخلص به فرخی، شاعر و آزادی‌خواه یزدی، در سال ۱۲۲۹ در یزد متولد شد و به خاطر اشعار انقلابی‌اش در زندان به دستور رضاشاه در سال ۱۳۱۸ کشته شد. خانه اکنون به موزه تبدیل شده و زندگی و آثار وی را به نمایش می‌گذارد.

گلرنگ شد در و دشت، از اشکباری ما         چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما

با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده             در گلستان گیتی، مرغی به خواری ما

بی‌خانمان و مسکین، بدبخت و زار و غمگین      خوب اعتبار دارد، بی‌اعتباری ما

این پرده‌ها اگر شد، چون سینه پاره دانی    دل پرده پرده خون است، از پرده‌داری ما

یک دسته منفعت‌جو، با مشتی اهرمن‌خو               با هم قرار دادند، بر بی‌قراری ما

گوش سخن شنو نیست، روی زمین وگرنه      تا آسمان رسیده است، گلبانگ زاری ما

بی‌مهر روی آن مه، شب تا سحر نشد کم               اخترشماری دل، شب‌زنده‌داری ما

س در مقام جانان، چون بنده جان فشاندیم              در عشق شد مسلم، پروردگاری ما

از فر فقر دادیم، فرمان به باد و آتش                      اسباب آبرو شد، این خاکساری ما

در این دیار باری، ای کاش بود یاری                  کز روی غمگساری، آید به یاری ما

ثبت نظر